کد مطلب:210999 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

علل و عوامل تأسیس مذاهب اربعه
در اوایل قرن دوم هجری كه دولت عباسی استقرار یافت در مقام اصلاح شئون اجتماع برآمد و یكی از طرق آن اختلاف مذاهب دینی بود كه با سوابقی كه دیدیم هر دسته راهی را پیش گرفته به قیاس و رای و اجتهاد پیروی دانشمند فقیهی را می كردند بدون آنكه توجه داشته باشند فقه اسلام را باید از خاندان فقاهت كه قرآن در آن نازل شده بگیرند.

برای اختلاف مذاهب مردم دانشمند هم كه به اصل یا فرع عقیده نداشته و همیشه حاشیه نشین هیئت حاكمه بودند نظریه می دادند.

در آن عصر عبدالله بن مقفع و كاتب معروف عصر عباسی برای خلیفه نامه ای مبنی بر عواقب وخیم اختلاف مذاهب نوشت و توضیح داد كه از اجتهاد و اختلاف احكام و تناقض فتاوی و تباین آراء تفرقه و نفاق بیشتر می شود بهتر است كه خلیفه یك قانونی را انتخاب كند و آن را به تمام بلاد اسلامی به صورت بخشنامه بفرستد و به قضاة و مفتیان دستور دهد كه آن قانون را تعمیم دهند و اجرا نمایند و هر كجا كه كتاب و سنت است آنرا به مردم یاد دهند و اگر نصی نیست اجتهاد كنند و بر مصلحت و از روی عدالت رای بدهند.

منصور از اصل موضوع خوشحال شد كه این اقتراح و نظریه خوبی است ولی از ترس



[ صفحه 85]



فقهای مخالف جرئت نمی كرد كه یك مذهب خاصی را انتخاب نماید زیرا قرآن و سنت حكومت داشت و قریب العهد بودند و از خاندان اهل بیت هم كه به سیادت و اعلمیت شناخته شده بودند وجود داشتند با وجود آنها انتخاب راهی و مذهبی خاص مصلحت نبود؟ منصور نتوانست و نخواست كه آراء را جمع كند و از مجموع آنها رأیی را انتخاب و پیروی كند [1] .

منصور می دانست كه شیعه چه مقامی دارد اگر می گفت حق با علی است كه باید كنار برود تا اولاد علی حكومت كنند اگر نمی گفت كه آل مروان و غیره زمینه را به دست آنها نمی دادند و لذا بنی عباس به نام آنكه حق با علی است ولی ما پسر عموهای او هستیم و آنها اعراض دارند از قبول خلافت وارد میدان شدند و بیش از بنی امیه و آل زیاد و آل مروان ستم كردند من جمله از تعدی و اجحاف و خصومت آنها در فقه جعفری بود با آنكه مكرر اعتراف و تصدیق به مقام اعلمیت امام جعفر صادق كرد معذلك دستور داد ابوحنیفه كه از شاگردان امام صادق و مادرش از خدمه خاندان آن حضرت بود در مقابل فتاوای امام صادق فتوی دهد تا مردم را از اطراف آن حضرت پراكنده كند مبادا در سیاست موجب انقلاب و احقاق حق نمایند - دستور داد هر كس به درس ابوحنیفه رود یك درهم بلكه یك دینار بگیرد و آراء او مورد قبول دولت عباسی است و هر كس به درس جعفر بن محمد برود باید یك درهم تا یك دینار بلكه بیشتر و دو برابر بدهد و مردم می رفتند درس ابوحنیفه آن درهم و دینار را می گرفتند و برای جواز شركت در درس امام صادق معادل آن روی آن گذاشته به عمال دولت عباسی می پرداختند و از محضر امام ششم بهره مند می شدند.

مردم عصر خوب می دانستند امام ششم پرورده مهد نزول قرآن و دامان عصمت و طهارت و مكتب علوم علویست كه به آسمان و زمین دست داشت و ابوحنیفه تاجری بود كه پوست خز و حریر خراسان را به كوفه می برد و می فروخت و این مرد تاجر در مقابل دریای فقاهت و علم امام صادق نمی توانست عرضه اندامی كند ولی دولت منصور او را تجلیل نمود و ترویج داد.



[ صفحه 86]



ابوحنیفه در سال 80 متولد شد و در سال 150 درگذشت و مذهب او مذهب رأی و قیاس بود كه امام ششم مستدلا آن را رد كرد و سست و سخیف دانست.

ابوحنیفه دلیلش فقط استحسان بود نه ادله اربعه كتاب و سنت و عقل و اجماع و شاگردانش كه من جمله ابویوسف قاضی قضاة بغداد به دستور منصور مذهب او را علیه مذهب شیعه امامیه جعفری ترویج نمود و رونق داد و محمد بن حسن شیبانی در تعمیم آن بسیار كوشید و این مذهب با قدرت دولتها اشاعه یافت و از افتخارات ابوحنیفه این بود كه به شاگردی امام صادق علیه السلام موفق گردید.

مذهب حنفی در مركز خلافت شهرت گرفتن یافت و در مدینه مالك بن انس متولد 95 هجری و متوفی 179 به نام حدیث پیشوای فقاهت شناخته و تجلیل شد و به مذهب اهل حدیث ترویج گردید و مذهب او در حجاز شهرت یافت و از آنجا به مغرب و اندلس رفت و او هم افتخار به شاگردی امام صادق می نمود و نقل حدیث از جعفر بن محمد علیه السلام می كرد.

سپس شافعی در سال وفات ابوحنیفه سال 150 در غزوه متولد شد و در سال 204 در مصر درگذشت او را هم رغما لانف فقه جعفری تجلیل كردند و او افتخار می كرد كه از مالك در حجاز حدیث و فقه آموخته است.

مذهب شافعی بین حنفی و مالكی در آراء و اجتهاد بود او ادله اربعه را قبول كرد ولی به قیاس عمل می كرد.

پس از آنها احمد بن حنبل متولد 164 متوفی 241 در بغداد فقیه رسمی دولت شناخته شد زیرا به شاگردی شافعی مفتخر بود و او به پنج اصل عقیده داشت - كتاب - سنت - اجماع - عقل - قیاس و این مذهب رونقی نگرفت و به علاوه كه پیروان او از منحرفین اسلام به شمار رفتند مانند ابن تیمیه - ابن قیم جوزی - محمد بن عبدالوهاب كه مؤسس وهابیه نجد بوده و نتیجه قیام آنها سلطنت سعودیهای حجاز می باشد و مذهب رسمی امروز حجازیهاست.

در سال 130 منصور دوانقی دید مردم اطراف ممالك اسلامی گرد وجود علمی امام ششم جعفر بن محمد جمع شده اند بیمناك شد كه مبادا بر او بشورند مالك و ابوحنیفه را احضار نمود و آنها را مكلف نمود به فتوی دادن و رای دادن و به مردم تكلیف كرد كه باید به درس ابوحنیفه بروند و از اطراف جعفر بن محمد دور شوند مقرری و حقوقی برای آنها مقرر نمود و دستور



[ صفحه 87]



داد بازرس ها هر كس نزد امام صادق برود منع كنند و یك دینار بگیرند و هر كس درس ابوحنیفه برود یك درهم دریافت نماید.

بدین وسیله علمای درباری منصور روزافزون با فتوی به رأی و قیاس ترقی نمودند و مردم اجبارا پیروان آنها شدند تا آنجا كه با ظهور مذاهب اربعه بین خودشان اختلاف شد


[1] در قرن دهم و يازدهم هجري يكي از سلاطين هند به اين نكته برخورد دستور داد شيخ نظام كه بزرگ علماي آن عصر در آن قاره بوده تمام علما را دعوت كرد و تشكيل جلسه اي داد و آراء مختلف را تمركز داده كتابي بزرگ در شش جلد مرتب از آراء مختلفه از فقهاي اسلامي تدوين و جمع آوري كردند و به نام الهداية خلاصه اقوال مذهب حنفي را در عبادات و معاملات رسميت داد و بعد در قرن 12 دولت عثماني اين عمل را تكرار نمود و قانون جزاء و اصول محاكمات و حقوق جزاء را در 1851 ماده تدوين نمودند.